رنگ خاکستری به این معناست که پست شما بصورت پیش نویس در رسانه مهر بارگذاری شده است. برای انتشار پست در رسانه مهر، پست شما ابتدا باید مورد بازبینی قرار گیرد. بمنظور شروع فرآیند بازبینی دکمه درخواست بازبینی را لمس نمایید.
راز نگین سرخ
راز نگین سرخ
اثر حمید حسام؛ خاطرات بسیار خواندنی سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی را از روزهای سخت هشت سال جنگ تحمیلی با محوریت شهید حاج محمود شهبازی روایت می کند.
حمید حسام، نویسنده توانای ادبیات داستانی دفاع مقدس، با دقت، ظرافت و خلاقیت های ادبی اش توانسته است خاطرات شهید حسین همدانی و جمعی از هم رزمان سردار شهید محمود شهبازی را دربارهٔ سیرهٔ زندگانی این بزرگوار، در قالب یک اثر مستند داستانی به رشتهٔ تحریر درآورد.
حوادث این داستان گوشه ای از فراز و نشیب های دفاع مقدس از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر است، لذا همه حوادث واقعی اند؛ که نقش آفرینانش سرداران شهید لشکر سلحشور انصار الحسین استان همدان و مؤسسین لشکر ۲۷ محمّد رسول الله (ص) بوده اند.
قسمتی از کتاب راز نگین سرخ
سر خیابان، جلو مسجد شفیعی غلغله بود. جماعت دور عدّه ای حلقه زده بود و سروصدای چند نفر از وسط جمع، هر عابری را به سوی خود می کشاند.
- همه آزادند حرف بزنند و زندگی کنند. حقّ حیات مال همه س.
- از حقّ حیات دم نزن، مگه اون بیچاره هایی که توی کردستان با گلولۀ شما خلقی ها به خاک و خون کشیده شدن، حقّ حیات نداشتن؟ جرم اونا فقط این..
- کردستان!؟
اسم کردستان که به گوش محمود رسید، یکه خورد. همان جا ایستاد. می
خواست حلقۀ جماعت را باز کند و مشاهدۀ خود را از جنایات گروهکها در کردستان بگوید؛ امّا
از سوی دیگر نمی خواست همسفر خود متوسّلیان را بیش از این منتظر بگذارد
. جلوتر رفت. چشمش به ماشین که افتاد، خوشحال شد. متوسّلیان شیشۀ تویوتا را بالا کشیده بود و سر روی فرمان، خوابیده بود. محمود معطّل نکرد؛ با شتاب برگشت و چند نفر را کنار زد و میان دو نفری که هنوز مشاجره می کردند، ایستاد. هر دو را خوب می شناخت. فکرش را هم نمی کرد که در چنین شرایطی آن ها را ببیند. یک طرف پورمهدی، دوست صمیمی مسجدی او بود و طرف مقابل، روزبه همکلاسی دورۀ دانشگاه. محمود از
روزبه و همۀ مارکسیست ها دل پری داشت. با دیدن قیافۀ محمود، هر دو ساکت شدند. پورمهدی که انگار قوت قلبی پیدا کرده بود،