کتاب عارفانه زندگی نامه و خاطرات عارف شهید احمدعلی نیری است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. بخشی از این زندگی نامه را مادر شهید به عنوان راوی داستان روایت میکند.
عادت کرده ایم. زندگی ما شده است یک ماشین خودکار که صبح ها را به شب می رساند و روز بعد دوباره از نو! دیرزمانی بود که در ایام زندگی، فرصتی برای خودمان می گذاشتیم. کمی فکر می کردیم، به گذشته، به آینده، ... خدا، ... قیامت و ... اما حالا تلویزیون و دیگر رسانه ها و اشتغالات خودساخته، فرصت فکر کردن را هم از ما گرفته اند.
راستی چه می کنیم!؟ به کجا می رویم؟ نکند علم و تکنولوژی و دیگر ابزار تمدن، ما را در خور و خواب و خشم و شهوت محصور کرده باشد. نکند که روزها را پشت هم طی می کنیم و تنها اندوخته ی ما از این دنیا فرصت های از دست رفته باشد. نکند که آخر کار دست خالی از این ویرانه برویم و راهی سفر شویم. نکند اصلاً ندانیم که برای چه آمده بودیم.
مگر نه اینکه اینجا خانه های ناپایدار و آنجا سرای ابد است و ما مسافرانی در کوچ، پس چرا به غفلت عمر را طی می کنیم؟! چرا مهار زندگی ما به دست شیطان سپرده شده؟ چرا برای خودمان وقت نمی گذاریم؟
چرا نمازها و عبادت ما ذره ای در ایمان ما مؤثر نیست؟ و صدها چرای دیگر که حتی فرصت فکر کردن به آن برای خودمان قائل نمی شویم!
گروه شهید ابراهیم هادی درباره کتاب عارفانه می گوید: ما در این مجموعه میخواهیم به سراغ یکی از خوبان این امت برویم. یکی از آن ها که در کنار ما بود، شبیه ما زندگی کرد. اما ساده و بی آلایش. او تمام زندگی اش با هدف بود. او خود را به دست روزمرگی نسپرد. او زندگی را از منظر دیگری نگاه کرد. تمام لحظاتش را به خوبی استفاده کرد. او به تمام معنا «عبد» بود.
نسخه الکترونیک این کتاب با استفاده از کتاب عارفانه pdf تولید و عرضه شده است و در نرم افزار فراکتاب در دسترس شماست. اما پی دی اف کتاب عارفانه به صورت جداگانه در فراکتاب وجود ندارد.
شهید نیری جوانی بود که در همین نزدیکی ها زندگی می کرد. در محله ای در جنوب شهر تهران. در کنار بازار مولوی. البته حرف از قرن های گذشته نیست! افسانه و اسطوره سازی هم نیست. حرف از کسی است که در همین ایام معاصر در کنار ما زیست. مانند ما در همین دوران زندگی کرد. درس خواند، کار کرد. او به سادگی زندگی کرد و به سادگی بار سفر را به سوی مقصد بست و رفت. آن قدر ساده و بی آلایش که کسی او را نشناخت. حتی خانواده اش! هیچ کس او را نشناخت.
اما تفاوت او با امثال ما «یقین» او بود. او راه را شناخته بود. فهمیده بود که در دنیا به دنبال چه چیزی باشد. برای دقایق عمرش برنامه داشت. زندگی اش با آنچه خداوند برای انسان ها ترسیم منطبق بود. او پله های کمال را یکی پس از دیگری طی می کرد و فاصله اش را با اهالی دنیا بیشتر کرد.
میگفت: چرا این گونهاید؟! کمی بالا بیایید، بیایید تا ببینید آنچه دیدنی است! چرا به این ویرانه دل خوش کرده اید؟ چرا؟ او می گفت. و ما خفتگان در دامان غفلت، فقط به او نظاره می کردیم! هر چه می گذشت نورانیت باطن او در کلام و رفتارش تأثیر بیشتری می گذاشت؛ زیرا او اسیر دام دنیا نشد. برای ما از بالا می گفت. از اینکه اگر برای خدا کار کنید و اخلاص داشته باشید، چشمه های حکمت الهی به سوی شما جاری می شود.
آیت الله حق شناس هم، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دو نماز، سخنرانی شان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و… اما من را بی حساب و کتاب بردند.
رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل احمدآقا که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند.
در منزل این شهید بزرگوار رو به برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است.
دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین! بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...."
کتاب عارفانه مناسب افرادی است که به کتاب های دفاع مقدس و شهدا علاقه مند هستند.
ما نماز می خواندیم که رفع تکلیف کرده باشیم اما دقیقا می دیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت می برد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد اما برای یک پسربچه دوازده ساله عجیب بود.
من سعی میکردم که بیشتر با او باشم تا ببینم چه میکند. او رفتارش خیلی عادی بود مثل بقیه افراد میگفت و میخندید.
من فقط میدیدم, وقتی کسی راه را اشتباه میرفت خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر میداد. او امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمیکرد.
فقط زمانی برافروخته میشد که می دید کسی در جمع غیبت میکند و پشت سر دیگران حرف میزند. در این شایط دیگر ملاحظه بزرگی و کوچکی را نمیکرد. با قاطعیت از شخص غیبت کننده میخواست که ادامه ندهد.
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد نیری بودم. ما رازدار هم بودیم. یک روز به او گفتم : احمد، من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما یه سوالی ازت دارم! من نمی دونم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی اما من ...
کتاب عارفانه pdf رایگان در فراکتاب وجود ندارد. دانلود کتاب عارفانه رایگان باعث تضییع حق نویسنده و ناشر میباشد. جهت آشنایی با کتاب الکترونیک، امکان مطالعه رایگان کتاب به مدت چند دقیقه در نرم افزار فراکتاب فراهم شده است.
برای خرید نسخه چاپی این کتاب میتوانید به سایت و یا نرمافزار فراکتاب مراجعه کرده و آن را سفارش داده و از خواندن آن لذت ببرید.
مشخصات کتاب عارفانه را در جدول زیر مشاهده میکنید:
مشخصات | |
ناشر: |
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
|
نویسنده: | گروه نویسندگان |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | ۱۶۰ |
موضوع: |
انقلاب و دفاع مقدس
|
قالب: | pdf اختصاصی، چاپی با تخفیف ویژه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب خوبی بود از تلاش ناشر سپاسگزارم....
فوق العاده است. الحمدلله ارتباط من با شهید بعد از خوندن کتاب هنوز برقراره. واقعا عارف بودن ایشون...
بسیار عالی و آموزنده...
واقعا بی نظیره ! بنده مبهوت شخصیت این شهید بزرگوار شدم ، مطمئنا این کتاب از اون دسته کتابهایی هست که میتونه ...
بالاخره خریدمش😍😂...
عالی بود...
خیلی عالی...
عالی کتاب اثر گذار و دلچسب...
سلام. اگر کسی به خواهد مثل این شهید به نیت این که مقام مان بالا رود ( یعنی شناخت خداوند و معرفت بالا و..) با...
فوق العاده بود.پیشنهاد میکنم حتما بخوانید....