امتیاز
5 / 4.0
خرید الکترونیکی (EPUB)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 37,500
خرید چاپی
160,000
10%
ت 144,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب زیبای رانده شده

کتاب زیبای رانده شده اثری از سیدسعید هاشمی است که در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

زیبای رانده شده داستان سفر موسای مبرقع فرزند امام جواد (ع) و برادر تنی امام هادی (ع) به ایران و شهر قم است. سفری که در آن با نوجوانی زرتشتی آشنا شده و دردسرهای مختلفی برایش پیش می‌آید. آقا موسی آنقدر زیباست که مردم بی‌اختیار جذب او شده و مشغول تماشایش می‌شوند. همین امر سبب می‌شود او همیشه روبند بزند و سعی کند کسی چهره‌اش را نبیند. این زیبایی خداداد اما در جاهایی دردسرساز می‌شود و موجب خلق ماجراهایی برای او می‌گردد. زیبای رانده شده علاوه بر داستان جذاب، قلمی روان و گیرا دارد و مخاطب را تا آخر با خود همراه می‌کند.

موسی مُبَرْقَعْ (متوفای ۲۹۶ق) فرزند امام جواد (ع) است. وی اهل علم بوده و  روایاتی را از امام جواد(ع) نقل کرده است. مدفن وی در قم  است. او را به جهت پوشاندن چهره‌اش با نقاب، مُبَرقَع می‌نامیدند. موسی مبرقع، جد  سادات رضوی است، معروف است که خاندان سادات برقعی قم و اطراف ری او منسوب‌اند. مزار وی در محله چهل اختران قم مورد زیارت و تکریم شیعیان است. نام او موسی است که به موسی مُبَرقَع شهرت دارد. گفته شده که وی برای شناخته نشدن، صورت خود را با نقاب (بُرقَع) می‌پوشاندریال به‌همین جهت به او مُبَرقَع گفته‌اند. برخی نیز او را همچون حضرت یوسف (ع) دارای چهره زیبایی دانسته‌اند تا جایی که هنگام عبور از بازار مردم دست از کسب و کار خود برداشته و به آن حضرت خیره می‌شدند به همین دلیل، روی بند به صورت می‌زد تا مبادا باعث گناه کسی شود و به همین دلیل به موسی مبرقع (ع) [برقع پوش] معروف شدند. از کنیه‌های ذکر شده برای وی، می‌توان به ابواحمد و ابوجعفر اشاره نمود.

گزیده کتاب زیبای رانده شده

آتش‌ها روشن شدند و دیگ‌ها بار گذاشته شدند. آقاموسی بر لبۀ یکی از سکوها نشست. کاوه رفت و در کاسه‌ای سفالی برایش آب آورد. آقاموسی با لبخند، نگاهی به کاوه کرد و گفت: شما چرا زحمت کشیدید؟! دست شما درد نکند!
بُرقع را از صورتش کنار زد تا آب بخورد. چشم کاوه به چهرۀ آقاموسی افتاد. از دیدن چهرۀ زیبای آقاموسی تعجب کرد. چهره‌اش آن قدر زیبا بود که کاوه ماتش برد. در طول سفر، چهرۀ او را یکی دوبار بیشتر ندیده بود، آن هم فقط نیم‌رخش بود که موقع وضوگرفتن معلوم می‌شد. توی دلش گفت: این مرد چقدر زیباست! انگار فرشته است!
آقاموسی آب خنک را یک نفس سرکشید و بُرقع را انداخت. حالش جا آمد. زیر لب گفت: سلام بر حسین و خاندان حسین.
کاوه گفت: حالا واقعاً می‌خواهی بروی؟ آقاموسی، من به تو عادت کرده‌ام!
آقاموسی خندید: نه دیگر! باید بروم! من هم به تو دل‌بسته شده‌ام. توی این سفر، حسابی به تو علاقه‌مند شدم، اما باید بروم! از اول هم که از کوفه راه افتادم، به قصد قم راه افتادم.

صفحات کتاب :
288
کنگره :
‏‫PIR۸۲۹۹‭‬‭ /‮الف‬۵۳‏‫‬‮‭ز۹ 1398
دیویی :
‏‫‬‮‭[ج]۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
5624318
شابک :
978-600-8460-97-8‬
سال نشر :
1399

کتاب های مشابه زیبای رانده شده